پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پسر من تاج سر من

بدون عنوان

پرهام هر روز خاطرات جدیدی باهات رقم میخوره تنها تویی که میتونی در اوج ناراحتی لبخند رو به من هدیه بدی رنگها و شکلهای هندسی رو کامل یاد گرفتی دارم سعی میکنم مفهوم شمردن رو به شما یاد بدم این روزها کارم زیاده خیلی وقته به وبلاگت سر نزدم طاها جون و پرهام جون اینم یه عروسک خوشگل به نام تارا جون   ...
13 اسفند 1392

بدون عنوان

پرهام جونم هفته قبل هفته خوبی برای شما نبود دکتر برات آزمایش خون نوشته بود با هم به آزمایشگاه رفتیم کلی گریه کردی الهی مامان فدات شه از اون روز به بعد هر وقت میخوام لباستو عوض کنم گریه میکنی و دوست نداری دستتو ببینی دیروز با هم رفتیم بیرون مامان کلی کار بانکی داشت تو خیابون که راه می رفتیم به من گفتی مامانی اون آقا عینک به چشمش زده بود به من لخبند زد من گفتم منظورت اینه که لبخند زد گفتی بله  حسابی از حرفت خنده ام گرفت گاهی کلمه هایی رو میگی که تعجب میکنم     ...
7 اسفند 1392

بدون عنوان

.پسر مهربونم تولدت مبارک. الهی فدات شم که برای خودت شعر تولدت مبارک رو می خوندی و چقدر خوشحال بودی اینم کادوی تولدت     ...
29 آذر 1392

بدون عنوان

پرهام عزیزم خودت میدونی که با ارزش ترین چیز زندگیم هستی خودندن لغات فارسی ات به 54 کلمه رسیده داریم با هم کلمه سازی رو کار میکنیم 3 تا شعر جدید هم یاد گرفتی شبها قبل از خواب با هم کلی کتاب می خونیم تا شما بخوابی شب که میشه میگی ساعت دوازده و نیمه ساعت دو و نیم میخوابم  
24 آذر 1392

بدون عنوان

روزهای خوبی رو کنار هم داریم رنگها رو یاد گرفتی و تو دنیای اطراف دنبال رنگها میگردی دوباره خوندن رو با هم شروع کردیم تقریبا 35 کلمه فارسی یاد گرفتی بخونی از شیرین زبونی هات که هرچی بگم کمه خدا رو شکر که سالمی کلی حیوون جدید یاد گرفتی مثل آهو  کوآلا  کانگورو    سوسمار  پنگوئن   فلامینگو   و ... که اسم همشونو با اون زبون کوچولوت میگی  تنها چیزی که مامانو ناراحت میکنه هنوز مشگل همیشگی قد و وزن شماست عزیزم یه دنیا دوستت دارم عزیزم
9 آذر 1392

بدون عنوان

پسر نازم فردا تولدته عزیزم ٢ سال از زیباترین روز زندگی ام میگذره روزی که خدا این فرشته کوچیک رو به من هدیه داد حالا دیگه کامل صحبت میکنی گاهی اوقات کلمه هایی رو میگی که من و بابایی تعجب میکنیم کلمه هایی مثل خوشحالم -حوصله ندارم -عزیزی و .... پرهام جون تولد ٢ سالگی ات مبارک ...
14 آبان 1392

بدون عنوان

آقا پرهام و خواندن کلمات فارسی پسرم بن بن بن مقدماتی رو اول برای آشنایی با تصاویر با هم کار کردیم حالا بهت یاد دادم تا بتونی کلمه ها رو بخونی کلمه هایی که خوندنشون رو  تا الان یاد گرفتی به  ١٣ کلمه رسیده البته هدفم اینه که ذهن شما رو فعال کنم تا بتونی اندوخته هاتو بیشتر کنی آب  گل  اسب  بابا  مامان  دست  پسر  توپ  چتر  نان  تاب سگ چشم از صحبت کردنت نگو که خیلی خیلی کاملتر شده بیشتر سعی میکنی از جمله های کامل تو صحبت کردنت استفاده کنی با اینکه دایره لغاتت خیلی گسترده تر شده هنوز دوتا کلمه رو یاد نگرفتی سلام و اسم خودت پرهام به خودت میگی نی نی هر هفته هم ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

آقا پرهام و خداحافظی با پوشک پرهام هم دیگه پوشک نداره مگه اینکه بخوایم بریم بیرون و یا شبها برای احتیاط پوشک می پوشم پات روزهای اول سخت بود اما حالا می تونی جیشتو کنترل کنی وقتی جیش داری سریع میگی مامان نی نی جیش شلبار در یعنی مامان نی نی جیش داره شلوارشو در بیار البته این وسط مسطا بله  بعد از اینکه جیشتو تو شلوارت زدی یادت میفته بگی بهت گفتم اگه جیشتو بگی جایزه داری و شما هم یه مدت همش میگیفتی نی نی جیش بگو جایزه تا کی میخوای به خودت بگی نی نی نمیدونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟      ...
30 شهريور 1392

بدون عنوان

پرهام در حال قاقا لی لی خوردن گل پسرم عاشق پفیلاست همیشه دایی حمید براش میگیره وقتی خونه مامان پری هستیم دایی حمید از بیرون میاد سریع میری بقلش و میگی دی د د گاگا تک تک دوک دوک دایی هم سریع شما رو میبره به سک سک میگی دوک دوک   ...
17 شهريور 1392

بدون عنوان

  پرهامی در حال آشپزی  علاقه زیادی به آشپزی داری دوست داری تو غذا نمک بریزی و همش بزنی به نمک میگی نکم ...
15 شهريور 1392